به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
از روزهای نخستین ورود ترامپ به کاخسفید، یکی از مهمترین پرسشها درباره سیاستهای دولت جدید، تصمیم درباره آینده برجام بود. خصوصاً آنکه ترامپ پیش از انتخابات صراحتاً از پاره کردن این توافق سخن گفته بود. البته روشن بود که ترامپ نیز پس از سرد شدن تبوتاب تنور انتخابات، موضع هوشمندانهتری درباره برجام اتخاذ خواهد کرد و روندهای کنونی نیز همین امر را نشان میدهد.
در آخرین تحولات روزنامه واشنگتنپست از تصمیم ترامپ مبنی بر «تأیید نکردن پایبندی ایران به برجام» خبر داده و اعلام کرده که از نظر او این توافقنامه «در راستای منافع» کشورش نیست. این بدان معناست که به زبان سادهتر ترامپ میخواهد هزینه گذار از برجام را به ایران تحمیل کند و ابزار او متهم کردن ایران به نقض برجام است. از این نکته که یکی از مهمترین نقاط ضعف برجام، یکی بودن شاکی و داور یعنی امریکا است، هم بگذریم فعلاً باید بپذیریم شیشه عمر این توافق در دستان ساکن جدید کاخسفید است. اما آیا او واقعاً هنوز به دنبال برهم زدن برجام است؟
پاسخ هم آری است و هم خیر. یعنی از ابتدا هم، چه جمهوریخواهان و چه دموکراتها به این حد از محدودیتها برای ایران در برجام راضی نبودند، اما برای شروع روند محدودسازی جمهوری اسلامی ایران، گزینه خوبی بود. همان روزهای پس از امضای برجام، رهبر معظم انقلاب در سخنانی پسابرجام را مهمتر از خود برجام دانستند و آشکارا میشد فهمید که «افزونطلبیهای پسابرجامی»، دام بزرگی است که سلطهگران به دنبال افتادن ایران در آن هستند.
حال سؤال این است که سناریوی ترامپ با برجام کنونی چیست؟ برجام موجود، هرچند تمام مطالبات کاخسفید را تأمین نمیکند، اما پایهای مفید برای طلبکاریهای آینده است. بهنظر میرسد ترامپ قصد دارد با عدم پایبند خواندن ایران، از کنگره امریکا درخواست تشدید تحریمها و اعمال فشارهای بیشتر را کند.
بدینترتیب در عین اینکه برجام ظاهراً باقی میماند، گام دوم سناریوی فشار، تحریم و امتیازگیری که پیشتر بر برجام فعلی مورد آزمون واقعشده بود، اجرایی میشود. بنابراین برجام برای امریکا سرپلی برای امتیازگیریهای آتی است. اما برجام برای ما چیست؟
برجام روزی قرار بود رفع تحریمها و گشایش اقتصادی در روابط تجاری خارجی را به ارمغان آورد. اکنون دیگر معلوم شده که چنین انتظاری بیهوده است.
برجام تاکنون تقریباً بیخاصیت از حیث اقتصادی و البته هزینهبر از حیث توانمندی هستهای بوده است. برجام قربانی اول خود را گرفت و چیزی در ازای آن نداد. قربانیهای بعدی برجام در واقع همان مطالبات کاخسفید یا در حقیقت مؤلفههای اقتدار ملی ایران است. طرف مقابل، حفظ برجام را مشروط به محدودسازی ایران در موضوع نفوذ و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران، توانمندی موشکی و بازدارندگی دفاعی ایران و ... خواهد کرد.
البته منطقی نیست که منتظر ما به ازای اقتصادی در برابر این قربانیان آتی برجام باشیم، چراکه برجام در بهارش ثمری نداشت، چه رسد به موسم خزانش. حتی اگر بر فرض محال برجامهای سریالی قرار بود «آبنبات»ی به همراه داشته باشد، باید حواسمان باشد که داریم چه مرواریدهایی را با آن معاوضه میکنیم.
قربانی کردن امنیت ملی کشور و مردم پیش وعدههای توخالی غرب بههیچروی منطقی نیست.
با این اوصاف که فشار و تحریمها که قرار بود لغو و متوقف گردد، همچنان پابرجاست و احتمالاً تشدید خواهد شد و در مقابل، آوردهای هم در کار نیست، برجام برای چه باید بماند؟ پاسخ روشنی نمیتوان داد.
البته میدانیم که از ابتدا عدهای در تهران سرنوشت سیاسی خود را به مذاکرات و توافق گرهزدهاند و هرگونه توافقی حتی اگر چاه بیآب هم باشد، برای آنها نان خواهد آورد. اینجاست که باید میان منافع شخصی و گروهی و منافع ملی، یکی را برگزید و البته معلوم است که کدام مرجح است.
حتی اگر بخواهیم به اصرار مدافعان برجام کنونی، ما آغازگر پایان دادن به برجام نباشیم، بازهم یک اصل را نمیتوانیم نادیده بگیریم که زنگ پایان خوشخیالی درباره رهاوردهای برجام و تکیه کردن به غرب مدتها است به صدا درآمده و بیش از این نمیتوان فرصتهای ملی را از دست داد.
باید خیلی زود راه چاره واقعی را برگزید و آن مقاومسازی اقتصاد و ایستادن روی پای خود است.